سفارش تبلیغ
صبا ویژن
شعر - جنگل سرخ
قالب های وبلاگ آمادهدایرکتوری وبلاگ های ایرانیانپارسی بلاگپرشین یاهو
[ و انس پسر مالک را نزد طلحه و زبیر به بصره فرستاد تا آنان را حدیثى به یاد آرد که از رسول خدا ( ص ) شنیده بود . انس از رساندن پیام سر برتافت و چون بازگشت گفت : « فراموش کردم . » امام فرمود : ] اگر دروغ میگویى خدایت به سپیدى درخشان گرفتار گرداند که عمامه آن نپوشاند [ یعنى بیمارى برص . از آن پس انس را در چهره برص پدید گردید و کس جز با نقاب او را ندید . ] [نهج البلاغه]
نویسنده : پریسا:: 85/7/24:: 2:47 صبح

سوی منزلگه ویرانه خویش
بخدا میبرم از شهر شما
دل شوریده و دیوانه خویش
میروم خسته و افسرده و زار
میبرم،تا که در ان نقطه دور

شستشویش دهم از رنگ گناه
شستشویش دهم از لکه عشق
زینهمه خواهش بیجا و تباه
میبرم تا ز تو دورش سازم
ز تو،ای جلوه امید محال
میبرم زنده بگورش سازم
تا از این پس نکند یاد وصال
ناله میلرزد،میرقصد اشک
اه،بگذار ه بگریزم من
از تو،ای چشمه جوشان گناه
شاید ان به که بپرهیزم من
بخدا غنچه شادی بودم
دست عشق امد و از شاخم چید
شعله اه شدم،صد افسوس
که لبم باز بر ان لب نرسید

 


 

موضوعات یادداشت



11055:کل بازدید
9:بازدید امروز
حضور و غیاب

یــــاهـو

درباره خودم
شعر - جنگل سرخ
لوگوی خودم
شعر - جنگل سرخ
لینک دوستان

عشق من پریسا

بایگانی
پاییز 1385
جستجوی وبلاگ من
:جستجو

با سرعتی بی‏نظیر و باورنکردنی
متن یادداشت‏ها و پیام‏ها را بکاوید!

اشتراک